۱۳۸۹ آبان ۱۰, دوشنبه

سخنی با دوستان

دوستان آگاه و آزادندیش!

وبلاگ آراسپ به نشانی حاضر، در داخل ایران فیلتر شده است. از این پس برای مطالعه نوشتارهای جدید به نشانی زیر مراجعه کنید:

http://bozorgmehr-persian5.blogspot.com

با سپاس

پاینده ایران

بزرگمهر

۱۳۸۹ آبان ۴, سه‌شنبه

ابراز نگرانی دفاتر برون مرزی حزب پان ایرانیست از وضعیت جسمانی دکتر محمد اولیایی فرد



پاینده ایران

دکتر محمد اولیایی فرد, وکیل با شرف و میهن پرست دادگستری که تاکنون وکالت بسیاری از پان ایرانیستها و ملی گرایان را بر عهده داشته متاسفانه به جرم دفاع قانونی از متهمانش در دادگاه و اتهام تبلیغ علیه نظام در آزادترین کشور دنیا ( ایران آزادترین کشور جهان نقل از رهبر جمهوری اسلامی ) به یک سال حبس تعزیری محکوم شده و کماکان در حال گذراندن دوران محکومیت خود است .

متاسفانه آگاه شدیم که این وکیل میهن پرست در زندان دچار بیماری شده و پزشکان وجود تعدادی غده در بدن ایشان را عارضه ی سرطان خون تشخیص دادند و از اینرو نیاز سریع به خدمات درمانی و پزشکی خارج از زندان اوین دارد .

حزب پان ایرانیست ضمن آرزوی بهبودی این وکیل توانا خواستار دسترسی ایشان به امکانات ضروری پزشکی و آزادی هر چه سریعتر او و دیگر میهن پرستان دربند است.

پاینده ایران

حزب پان ایرانیست دفاتر آمریکایی و اروپایی


۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه

ما و امنیت جمهوری اسلامی ایران - مصطفی لطفی کیان


مصطفی لطفی کیان

اردیبهشت ماه 1387 همایشی اعتراضی برابر سفارت امارات متحده عربی در تهران برگزار شد. تصمیم برگزاری این همایش یک شبه گرفته نشد. از ابتدای طرح عنوان بی معنای خلیج عربی و ادعای مالکیت جزایر سه گانه ایرانی از سوی رسانه ها و موسسه ها و شخصیت های شیخ نشین های عرب و برخی کشورهای اروپایی و امریکایی و بی تفاوتی و عدم برخورد مناسب از سوی مقامات جمهوری اسلامی ایران، مقاله ها، سخنرانی ها، اطلاعیه ها و بیانیه های اعتراضی حزب پان ایرانیست و برخی شخصیت های سیاسی منتشر می شد. از آنجا که اعضای شورای رهبری حزب پان ایرانیست تحت فشار و زیر ذره بین وزارت اطلاعات بودند، ابتکار و اداره این همایش را سازمان جوانان حزب بر عهده گرفت. سوی دیگر مرزهای کشورمان، در دریای مازندران حقوق ملت ایران در معرض پایمال شدن بود و هست. همزمان با حرکت های دولتمردان کشورهای حوزه این دریا و برگزاری جلسه ها و بستن قراردادهای دوجانبه که همه آنها مخالف دو قرارداد پیش از روز واقعه و نتیجه آنها کاهش سهم ایران از مساحت و منابع این دریا بود، ملاقات ها و مقاله ها و سخنرانی های آگاهان حزب و برخی دیگر از سیاسیون ایرانپرست آغاز گردید و ادامه یافت. حرکت این بار گسترده تر شد تا آنجا که می رفت به طرح شکایت و محاکمه کشیدن وزیر امور خارجه و معاونش در امور دریای مازندران بیانجامد. سابقه و ساختار حاکمیت و شاخه های رنگارنگ آن و روابط خاص آن با اتحاد جماهیر شوروی سابق و جمهوری فدراتیو روسیه و اعلام و تاکید مکرر آن بر هدف هایی چون حفظ نظام، مصلحت نظام، اقتدار نظام، آبروی نظام، اعتبار نظام، افتخار نظام، پاسداری از انقلاب، خدمت به انقلاب، کیان اسلامی و... دست اندر کاران جمهوری اسلامی را به این نتیجه رساند که این تحرکات می تواند به همایشی اعتراضی و بزرگتر در برابر سفارت روسیه و احتمالا پس از آن برابر سفارت چین منجر شود و امنیت نظام را به خطر بیاندازد. بدین ترتیب طی دوسال اخیر فشارهای همیشگی شدیدتر شد و تصمیم به انشقاق از درون و از کار انداختن و در نهایت بستن پرونده حزب گرفته شد که بسیاری از بگیروببندها، شایعه پراکنی ها، بایکوت ها، دخالت در انتشار مطالب و روابط اعضای حزب، ممانعت از برگزاری کنگره و جلسه ها، تلاش برای غربال حزب و برپایی کنگره ای ساختگی و از بالا مشخص شده و بوجود آوردن حزبی در خدمت حاکمیت، ضبط اموال و اسناد قدیمی حزبی، انتشار تاریخچه و مقالات دروغ در مورد حزب، دادگاههای فرمایشی و به تازگی آدم ربایی نتیجه همین تصمیم است و باعث بوجود آمدن مزاحمت ها و نگرانی ها برای اعضا و هواداران حزب شده است. راه عبور از این مرحله برای مردم ایران، فعالان سیاسی ایرانپرست و اعضای حزب، انسجام و درایت است.

پاینده ایران

مصطفی لطفی کیان


۱۳۸۹ مهر ۱۴, چهارشنبه

کمونیست های ایران و کوروش بزرگ!

پيرامون سخنان اهانت آميز حميد تقوائي (ليدر حزب كمونيست كارگري ايران) درباره كوروش بزرگ

چندی پیش به لطف یکی از دوستان فرهیخته ام، فایلی ویدئویی بدستم رسید از سخنان حمید تقوایی لیدر حزب کومونیست کارگری ایران درباره کوروش بزرگ. پیش از آنکه فایل را باز کردم و حرف های این جناب را بشنوم، گمان می کردم تحولات چند دهه اخیر ایران و جهان، تغییرات مثبتی هم در منش و روش کمونیست های ایرانی بوجود آورده باشد و آنان را اندکی به جاده انصاف نزدیک ساخته باشد. چه خیال باطلی! همین که فایل را باز کردم و صحبت های حمید تقوایی را شنیدم ناخودآگاه به یاد آن بیت پرمغز شیخ اجل سعدی شیرازی افتادم که می گفت:

پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است

تربیت نا اهل را گردکان بر گنبد است

بله! نااهلان نمک نشناسی که روزگاری خود نقشی بسزا در نابودی فرهنگ و هویت ایرانی داشتند و با پراکندن القائات پوسیده مارکسیست لنینیستی جامعه ناآگاه، اما پرشور هم عصر خود را به بیراهه کشاندند، هنوز هم گستاخانه به تاریخ و فرهنگ ما می تازند و با بی شرمی به بزرگان میهن مان توهین می کنند.

حمید تقوایی، مشتی است نمونه خروار از جریانی ضدایرانی که زمانی حتی تا پای تجزیه و تکه پاره شدن ایران پیش رفت. جریانی که نه دلبستگی و اعتقادی به ایران و ایرانی داشت و نه خط قرمزی برای خیانت های خود قائل بود. جریانی که نه بر ملیت خود ارج می نهاد و نه کوچترین تعلق خاطری به سرزمین مادری خویش داشت. انترناسیونالیسم را مترادف فقدان هویت و وطن فروشی معنا می کرد و بر کتمان اصالت و هویت خویش اصرار می ورزید. اینان میراث خواران همان بی وطنان اند.

حمید تقوایی در طول صحبت های خود بارها به دروغ کوروش بزرگ را کشورگشایی جنایتکار معرفی می کرد که به برده داری اعتقاد داشته است! وی به قدری از تاریخ کشورش بی خبر است که نمی داند بزرگترین ویژگی مثبت شخصیت کوروش بزرگ که جهانیان را به تحسین او واداشته، همین لغو برده داری بوده است. کوروش پادشاهی بود که به گفته گزنفون مورخ بزرگ یونانی، در لحظات واپسین زندگانی اش به پسر خویش چنین می گوید: «فرزندم تا جایی که در عالم برده داری موجود است تو باید بجنگی!» کوروش بزرگ در لحظه مرگش چنین گفت؛ اما پس از 2600 سال بعد، نه توسط بیگانگان که توسط به ظاهر هم میهنانی خائن تر و خبیث تر از اجنبی این چنین مورد تهمت و دشنام قرار می گیرد.

تقوایی در سخنان خود کوروش بزرگ را با چنگیز مغول و محمود افغان مقایسه می کند: «من یک موقعی این را می گفتم! جانیان کشورهای دیگر قهرمانان ملی خودشان اند! مثال اش چنگیزخان. چنگیزخان مغول در کشور خودش پرستیده می شود، اما همه دنیا به او می گوید قاتل! وحشی! نادرشاه افشار یکی از پادشاهان کبیر ماست. بروید ببینید هندی ها راجع به او چه می گویند. نادرشاه افشار! و عکسش هم هست! محمود افغان برای افغانی ها لابد خیلی بزرگ است! ما با تف و لعنت از او صحبت می کنیم! عمر قهرمان اعراب است. ما در ایران عمرکُشون راه می اندازیم! ... کوروش بزرگ فقط این نیست که صرف نظر از اینکه ما ایرانی هستیم تاریخ را گشته ایم دیده ایم یک کوروشی هست خیلی خوب است! چرا نمی رویم بودا را برداریم...!!!»

این بخشی از پریشان گویی های جناب تقوایی است (مرا یاد هذیان گویی های خلخالی ملعون انداخت!) ایشان مدعی اند کوروش بزرگ نیز امپراتور جنایتکاری بوده است هم تراز چنگیز و محمود افغان، که در کشور خودش او را می پرستند اما بقیه کشورها قاتل می شمارندش! داستان کاملا برعکس است جناب تقوایی! کوروش بزرگمردی است که امروز همه انسان های آزادیخواه و بیدار در گوشه و کنار جهان به احترام از او یاد می کنند. کوروش بزرگمردی است که حتی پیروان ادیان مختلف برای او احترام قائل هستند. یهودیان کوروش را مسیح (نجات دهنده) خوانده اند و او را همان منجی قوم بنی اسراییل می دانند که در کتاب تورات از او یاد شده1 و بسیاری از اسلام شناسان وی را ذوالقرنین که در قرآن از وی به نیکی نام برده شده است2. ایرانیان او را پدر و یونانیان وی را سرور می خواندند و به چشم یک فرمانروای آرمانی بدو می نگریستند. منشور کوروش هخامنشی را به حق نخستین منشور حقوق بشر تاریخ می دانند، منشوری که در عصر خونریزی و برده داری آشور بانیپال ها3 و نبوکد نصر ها4، از آزادی و برابری انسان ها می گوید.

حمید تقوایی در ادامه فحاشی های خود می گوید: «اگر بخواهم نگاه کنم مگر آدم کم است در تاریخ؟ مگر ولتر چه اش است؟! مگر روبسپیر چه اش است؟! حالا مارکس را نمی گویم! می گویید مال کمونیست ها بوده! بزرگان انقلاب کبیر فرانسه یک انگشت کوچک شان به صدتای کوروش کبیر می ارزد!!!... یکی از سخنان میرابو به ده تا لوحه کوروش کبیر می ارزد!!!»

روبسپیر؟! میرابو؟!! جناب تقوایی آنقدر بی سواد و نادان تشریف دارند که نمی دانند روبسپیر همان کسی است که از او به بنیانگزار حکومت وحشت در فرانسه پس از انقلاب یاد می کنند. در زمان خود چنان جو ترور و وحشتی به راه انداخت که در جریان آن هزاران فرانسوی بیگناه با گیوتین سر بریده شدند!5

میرابو که بود؟ میرابو (ملقب به شیر انقلاب) از رهبران انقلاب فرانسه و از قضا طرفدار پروپا قرص نظام پادشاهی بود و در جریانات پس از انقلاب هم تلاش فراوانی برای استقرار یک پادشاهی پارلمانی - شبیه به آنچه در انگلیس وجود داشت - به خرج داد (این را از آن جهت گفتم که می دانم جناب تقوایی حتی بیوگرافی این فرد را بدرستی نمی داند. در غیر اینصورت اگر می دانست میرابو سلطنت طلب بوده هرگز این چنین از او تمجید نمی کرد!) اما میرابو هر کاره ای که بود، نه کمالاتی داشت و نه شخصیت آنچنان برجسته ای که حتی بخواهیم وی را با امثال قوام السلطنه و محمدعلی فروغی خودمان مقایسه کنیم، چه رسد به کوروش بزرگ!

جناب تقوایی لیدر حزب کمونیست کارگری ایران (لیدرش این باشد وای به حال بقیه شان!) با ایراد چنین سخنانی تنها ناآگاهی خود از تاریخ ایران و جهان را نشان می دهد. او حتی نمی تواند قلمرو پادشاهی کوروش بزرگ کجا بود و خودش به این موضوع اعتراف می کند: «ایرانیگری با کوروش کبیر به شما فروخته شده! هویت ملی تان برجسته شده! و هویت ملی یعنی ملت های دیگر!!! من نمی دانم کوروش کبیر کدام کشورها را فتح کرده، اما می گویند خیلی مهربان بود! ... من می خواهم بگویم کوروش کبیر را خیلی بزرگ کرده اید!!!»

در ادامه جناب تقوایی از خاطره بحث خود با یکی از مسلمانان دوم خردادی! یاد می کند: «یک موقعی یکی با من صحبت می کرد از این مسلمان های دوم خردادی! 7، 8 سال پیش. بحث مذهب شد. من گفتم مذهب ارثی است! زوری به آدم می رسد! او گفت نه من مذهبم را انتخاب کرده ام. گفتم مذهبت چیست؟ گفت شیعه اثنی اشعری! گفتم مذهب پدر و مادرت چیست؟ گفت شیعه اثنی اشعری! گفت من رفته ام انتخاب کرده ام. گفتم تو رفتی هزار تا مذهب را خواندی و باز رسیدی به مذهب پدر و مادرت؟! این مثل این است که 6 تا جفت شش بیاوری دیگر! احتمالش همان قدر است! بودیسم مثلا بهتر نبود؟!!...»

جناب تقوایی! شما که سرنوشت نکبت بار اسلاف هم اندیش تان را دیده اید و سقوط ایدئولوژی پوسیده کمونیسم به زباله دان تاریخ را به چشم خود نظاره کرده اید، اما هنوز هم از این میت متعفن چنین پرشور دفاع می کنید؟!! این مثل آن است که 10 تا جفت شش بیاوری!!! احتمالش همان قدر است!

همه این ها را گفتم. نه از آن بابت که ارزشی برای حرف های بی اساس چنین اشخاصی قائل باشم. کوروش بزرگ نامی است جهانی که هرگز با توهين هاي گستاخانه چند ایران ستیز خدشه ای به ساحت آن وارد نمی گردد. هیچ نگرانی از بابت آینده ایران هم ندارم. زیرا نیک می دانم که در فردای آزادی میهن عزیزمان، وطن فروشانی از قماش حمید تقوایی ها به اندازه جمعیت یک روستای کوچک در دورافتاده ترین نقطه ایران هم رأی نخواهند آورد و اساسا جایگاهی در معادلات سیاسی و فرهنگی میهن مان نخواهند داشت. اما باید درباره اندیشه آنان سخن گفت و از پنهان شدن آنها در پشت نقاب های رنگارنگ جلوگیری کرد. باید حرف هایشان را شنید تا مانند سی و یک سال پیش فریب مشتی شیاد و وطن فروش را نخورد.

انترناسیونالیسم برای همیشه مُرد! مردم ما دیگر اجازه نخواهند داد مشتی بی وطن دیگر به ایران بیایند و این بار بجای انترناسیونالیسم اسلامی، نوع مارکسیستی اش را به ما غالب کنند. بجای امت اسلامی ما را خلق بنامند و بجای غزه و لبنان، برای کوبا و کره شمالی روضه بخوانند. این اندیشه های پوسیده برای همیشه به تاریخ پیوسته است. ما نیاز به سیاستمردانی شجاع و میهن پرست داریم که به کشورشان عشق بورزند، بر فرهنگ و تاریخ شان ارج بگذارند، و منافع ملی مان را در اولویت قرار دهند. تنها از این راه است که می توانیم آینده آزاد و آبادی برای ایران مان متصور گردیم.

پاینده ایران

پانوشت

1- درکتاب مقدس یهود، نه تنها از کوروش بزرگ به نیکی یاد گردیده، بلکه نام «منجی» بر وی نهاده شده است. در باب 45 از کتاب اشعیای نبی در کتاب مقدس چنین میخوانیم: «خداوند به منجی خویش، کورش (گفت): دست راست او را گرفتم تا بحضور وی امتها را مغلوب سازم و کمرهای پادشاهان را بگشایم، تا درها را به حضور وی مفتوح نمایم و در دروازه ها دیگر بسته نشود. (خداوند) چنین میگوید: من پیش تو خواهم خرامید و جایهای ناهموار را هموار خواهم ساخت و درهای برنجین را شکسته ، پشت بندهای آهنین را خواهم برید و گنجهای ظلمت و خزائن مخفی را به تو خواهم بخشید، تا بدانی من یهوه (هستم) که ترا به نامت خوانده ام، و من خدای اسرائیل هستم». در باب 44 از کتاب اشعیای نبی، درباره کورش کبیر چنین میخوانیم: «خداوند درباره کورش میگوید: او شبان من است و تمامی مسرت مرا به اتمام خواهد رسانید»

2- با وجود آنکه درباره شخصیت ذوالقرنین که در کتاب های آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده، اختلاف نظرهایی وجود دارد، اما با توجه به اسناد و مدارک تاریخی و تطبیق آن با آیه‌های قرآن، انجیل و تورات، عقیده اغلب صاحب نظران بر آن است که کوروش بزرگ موجه ترین دلایل را برای احراز این لقب دارا می باشد.

3- در کتیبه آشور بانیپال (۶۴۵ پ‌م.) پس از تصرف شهر شوش آمده است: «…من شوش، شهر بزرگ مقدس … را به خواست آشور و ایشتار فتح کردم … من زیگورات شوش را که با آجرهایی از سنگ لاجورد لعاب شده بود، شکستم … معابد عیلام را با خاک یکسان کردم و خـدایـان و الـهه‌هـایشان را به باد یغما دادم. سپاهیان من وارد بیشه‌های مقدسش شدند که هیچ بیگانه‌ای از کنارش نگذشته بود، آنرا دیدند و به آتش کشیدند. من در فاصله یک ماه و بیست و پنج روز راه، سـرزمـین شـوش را تبدیل به یک ویرانه و صحرای لم یزرع کردم … ندای انسانی وفریادهای شـادی … به دست من از آنجا رخت بربست، خاک آنجا را به تـوبـره کشیدم و به ماران و عـقرب‌ها اجازه دادم آنجا را اشغال کنند.»

4- در کتیبه نبوکـد نصر (بخت النصر) دوم، پادشـاه بـابل (۵۶۵ پ‌م.) آمـده است: «فرمان دادم که صد هزار چشم در آورند و صد هزار ساق پا را بشکنند. هزاران دختر و پسر جوان را در آتش سوزاندم و خـانـه‌ها را چنان ویران کردم که دیگر بانگ زنده‌ای از آنجا برنخیزد.»

5- با روی کار آمدن روبسپیر، اعدام ها دوباره آغاز شد. گروه بسياري از انقلابيون سابق در حالي که سرود انقلابي «مارسيز» را مي خواندند کشته شدند. اهانت به اشياي مقدس و حمله به کليساها اين آشوب را همراهي مي کرد. انقلابيون حتي تقويم را تغيير داده و تقويم جمهوري با ماه هاي متفاوتي را جايگزين آن کردند. فهرست اعداميان سرانجام به دانتون رسيد و او در هنگام رفتن به سوي گيوتين در مقابل خانه روبسپير فرياد زد:«تو هم به دنبال من خواهي آمد.» (تاریخ جامع فرانسه، دانیل ریور)

لينك ويدئوي سخنان اهانت آميز حميد تقوائي درباره كوروش بزرگ:

http://www.youtube.com/watch?v=5ThjZ-Vxuec